قلب عاشق روح سرکش
نویسنده: علی رضا عسکری(83/11/30 :: 2:7 صبح)
در روایتی از پیامبر اسلام امده است که برای حسین در قلبهای مردم احساست گرمی وجود دارد که تا ابد سرد نمیشود .این شور و احساسات که سراسر ایران را در ایام محرم فرا میگیرد نشان از درستی روایت است .اما نهضت حسین مملو از شور و شعور است حسین کسی استکه برای یافتن یارانی مبارز از همه افراد دعوت کرده است از مسلمان و مسیحی گرفته تا حتی از راهزنان !! و سرمایه داران تا به فطرت انسانی خود بازگردند و حق را یاری کنند اما حسین با هیچکدام همانند سیاستمداران مزور رفتار نکرده است و از جهل و احساسات انها سوء استفاده نکرده است .حسین از اول اخر کار را روشن کرده است و در شب عاشورا که گرمای جنگ بیش از هر زمان احساس میشد چراغها را خاموش کرده و به صراحت میگوید فردا هرکه با من بماند کشته میشود هر کس برای غنیمت دنیا امده است بازگردد اینان جز با من با کسی کار ندارند و در همینجاست که شور یاران حسین با شعور انان پیوندی جاودانه میخورد و یکصدا امادگی خود را برای فدا کردن جان در راه حق اعلام میدارند .ما باید از لحظه لحظه کربلا درس بگیریم .ایا احساسات و شور بدون شعور در نهضت حسینی ارزش دارد ؟ اری شور بدون شعور انحراف است و شعور بدون شور رخوت اور است و حسین شور و شعور را توام میخواهد
نویسنده: علی رضا عسکری(83/10/13 :: 1:36 صبح)
راه بسوی خدا به تعداد انسانهاست
تو این حال و هوای جشن اول سال میلادی مطلبی را در
وبلاگ اکرنه متعلق به دوست دانشمندم دکتر بوترابی
دیدم که اولا حظ کردم و ثانیا به حال تنگ نظرانی که به
جای خدا افراد رابهشتی یا جهنمی میکنند تاسف خوردم .
این دیدگاه کسیستکه به اعتراف دوست و دشمن از نظر
شناخت اسلام و تبیین مواضع اسلامی در قرن حاضر بدیلی ندارد
.عین دیدگاه استاد مطهری در باره مسیحیان
را از وبلاگ ایشان می اورم شما انرا با اموزه های مدعیان
دین شناسی مقایسه کنید :
اگر به همین مسیحیت تحریف شده نگاه کنید و
بروید در دهات و شهرها٬آیا هر کشیشی را که
می بینید٬ آدم فاسد و کثیفی است؟ والله میان
همین ها صدی هفتاد هشتادشان مردمی هستند
با یک احساس ایمانی و تقوا و خلوص که به نام مسیح و
مریم چقدر راستی و تقوا و پاکی به مردم داده اند٬ تقصیری
هم ندارند٬ آنها به بهشت می روند٬ کشیش آنها
هم به بهشت می رود ...(ص ۵1 حق وباطل)
واین هم ابیاتی از دانشمند فرزانه و عارف شیخ بهاالدین
عاملی معروف به شیخ بهایی:
رفتم به در صومعهی عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت، راکع و ساجد
در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
هر در که زنم،صاحب آن خانه تویی
تو هر جا که روم،پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
کل بازدید:8396
بازدید امروز:2
بازدید دیروز:1
اوقات شرعی
درباره خودم
لوگوی خودم
حضور و غیاب
اشتراک
آرشیو